دیشب ازت پرسیدم که به نظرت
اگر ده سال دیگه زنده باشیم، همو یادمون میمونه؟ تو گفتی "من که قطعا".
بعد ازت پرسیدم که روانی بازیامو گلچین میکنی و نگه میداری؟ با دلخوری جوابمو
دادی. حق داری. زیادی حق داری. من گند زدم عزیزم. پلی هم اگر بود خودم و دستام
خرابش کردیم. حق داری اگر متنفر باشی. حق داری اگر عصبانی باشی و من دستم کوتاهه.
دستم از رفع کدورت کوتاهه. ناتوانم و این ناتوانی آزارم میده.
تراپیستم گفته بود خشمم رو بروز بدم و من هم همین کارو کردم ولی حالا فکر میکنم که
بروز بیپرده خشم احتمالا همیشه هم کار درستی نیست. وقتی کسی که رو به روته رو
دوست داری یا وقتی کسی جلوته که عزیزه باید خشم رو کنترل کنی. حالا به نظرم خشم
مثل زخمه، زمان میگذره و خوب میشه اما جا و ردش از بین نمیره.
توی تک تک کلمات دیشبت رد خشم خودم رو دیدم. خشمی که طبق معمول صبوری تو باعث شد
بگذره اما ردش مونده.
کاش ده سال دیگه اینا رو یادت نباشه. کاش ده سال دیگه، صبوریت به بدیهای من
چربیده باشه. کاش یادت بره که چه ردی از خودم برات به جا گذاشتم.
Comments
Post a Comment