Olafur Arnalds / Elie's theme
قبل از خواندن، این تِرک را باز
کنید و همراه با خواندن متن، به آن گوش دهید.
چشمهایتان را ببندید. خودتان را
تصور کنید که ایستادهای روی لبهی یک قایق کوچک. هوا گرگ و میش دم صبح است. قایق
با جریان آب حرکت میکند و شما روی لبهی آن ایستادهاید. هیچ قایق دیگری روی آب
نیست. از ساحل فاصله دارید و کسی نمیداند در کدام نقطه از جهان هستید. تکانهای
آرام قایق روی آب و صداهایی که در وقت گرگ
و میش، فقط روی دریا شنیده میشوند. کمی صدای آب. کمی صدای پرندهها. کمی صدای
هوای خنکی که به آرامی در فضا جا به جا میشود. بوی دریا با هر دم وارد بدنتان میشود
و جایی بین دندهها ماندگار. بوی دریا و بویی که مخصوص هوای خنکِ وقت گرگ و میش
است. از آن بوی سردی حرف میزنم که وادارتان میکند تا نفسی عمیق بکشید. هوای خنک
پیش از طلوع میخورد به صورتتان و کمی هم موهایتان را آشفته میکند. باد نیست،
نسیم است. جریان خنک و آرامی از هوا. یک طره مو از بین موها جدا میشود و میآید
جلوی صورتتان. طره مو را کنار نمیزنید و به جای این کار، چشمهایتان را میبندید.
خودتان را، ذهنتان را و هرآنجه که هست را میسپارید به معلق بودن قایق و بوها و
هوا... پشت پلکهایتان هیچ چیز نیست. قایق با موجهای نرم و آرام حرکت میکند و شما
با چشمهایی بسته، در فضا معلقید. سبکی بیشتری میخواهید. رهایی بیشتر. انگار تحمل
وزنتان برای شما زیاد است. دستها را صلیبوار باز میکنید و برای لحظهای، شبیه پرندهها
به هنگام پرواز، خودتان را رها میکنید رو به جلو. سکوت... سکوت... سکوت... آب شما
را در آغوش میگیرد و همهی آنچه که از وزن روی روحتان سنگینی میکرده، حالا روی
شانههای دریاست. جایی میانهی آبها، با پلکهایی بسته و موهایی که به هرطرف
آشفته شده و دستهایی که هنوز صلیبوار باز است.
سبکی... رهایی... بیوزنی... این تمام چیزی است که «اولافور آرنالس» با قطعهی ellie's theme به گوشهای شما
هدیه میدهد.
Comments
Post a Comment