میشه بغلم کنی؟
نیمه شب از خواب بیدار شدم. بین هوشیاری و منگی، بیدارش
کردم. گیج و خوابآلود نگاهم کرد. گفتم "میشه بغلم کنی؟". لبخندش رو توی
تاریکی دیدم و بعد دستاشو که باز شد.
جهان توی آغوش آدمای امن، جای بهتریه.
نیمه شب از خواب بیدار شدم. بین هوشیاری و منگی، بیدارش
کردم. گیج و خوابآلود نگاهم کرد. گفتم "میشه بغلم کنی؟". لبخندش رو توی
تاریکی دیدم و بعد دستاشو که باز شد.
جهان توی آغوش آدمای امن، جای بهتریه.
Comments
Post a Comment